بداهه گویی

اشعار یک جوان عزلت گزین که این اشعار از عمق وجودش می جوشد

بداهه گویی

اشعار یک جوان عزلت گزین که این اشعار از عمق وجودش می جوشد

اولین مطلب ما

این داستان: تدبیر و درایت

آدمی از ازل تا به ابد تنها نبوده، نیست و نخواهد بود چرا که سرشت بشریت با یکدیگر در آمیخته است.

تاریخ همواره به ما خاطر نشان میکند که هیچ پیشرفت و تکاملی انفرادی حاصل نشده است؛ پس بیایید برای رهایی از تباهی، خصومت و خود خواهی را کنار گذاشته و دست در دست هم، آینده ای روشن تر سازیم.

 

  هرگز نروم به راه کــــج گــر بکنم          شوری که دمادم همه اش سود بود

شــورا همه آنند که شـورت بدهند          شوری که در آن نیـــک اختریــــت بود

                   ***                   

  بکن مشورت که از آن سو بری        که از درد و درماندگـــی برّهی

  بکن مشورت با بزرگان خویــش       که از مشورت نیک بینی و هیچ

 

        1400/6/8

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد